عجیب و زیبا

عکس، مطالب خواندنی، جوک و اس ام اس

عجیب و زیبا

عکس، مطالب خواندنی، جوک و اس ام اس

نگاه درست به زندگی!

اینگونه نگاه کنید ...
مرد را به عقلش نه به ثروتش
زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش
مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش

اس ام اس5

اى سوى تو عالم نگران ادرکنا / شد دورى تو به ما گران ادرکنا / طغیان ستم گذشته از حد مهدى / اى ریشه کن ستمگران ادرکنا طلب ظهورش صلوات

این جمعه ها که ختم به مختار میشود /دل طالب دیدن دلدار میشود /اى منتقم بیاکه به عالم خبر دهیم /حق با علیست و عدویش به نار میشود

با یاد رفیق است که دنیا برپاست.باعشق رفیق است که دنیا زیباست.فردا که زدنیا رفتیم،این رفیق است که گوید:خاک رفیقم اینجاست.

بادباچراغ خاموش کاری ندارد،اگردرسختی هستی بدان که روشنی...

بار الاها ای خدای عدل و داد/هرکه کرده یادی ازما زنده باد/ماکه معتاد رفیقیم و خمار روی دوست/در مرام ما نباشد ترک این نوع اعتیاد/

بار الها ! هر کسی یادم کند "یادش بخیر" هر کسی یادم نکرد "یادش بخیر" هر کسی یادش رود یادم کند "یادش بخیر"...

باران که میباردتمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که میگویم من تنها نیستم فقط تنها،منتظرم منتظر

باز امشب غزلی کنج دلم زندانیست، آسمان شب بی حوصله ام طوفانیست، هیچکس تلخی لبخند مرا درک نکرد، های های دل دیوانهء من پنهانیست...

باز امشب مست و دیوانه شدم کنج دلم در حسرت و غم غرق شدم آسمان بر من نگریست و دل تنگش بر من گریست گفتم به چه گریستی گفت دلت شیداست و دیوانه من به بی کسی و تنهایی شبهایت مینگرم دلم گرفت و بر تو دلم گریست

باز باران بارید خیس شد خاطره ها مرحبا بر دل ابری هواهر کجاهستی باش. آسمانت آبی و تمام دلت ازغصه ی دنیاخالی.

باز هم مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخورم عمریست لبخندهای لاغرم را در دل ذخیره میکنم باشد برای روز مبادا!

برای اینکه انسان کمال یابدصدسال کافی نیستولی برای بدنامی اویک روزکافی است.

برایت از طلا تختی، مسیری رو به خوشبختی،برایت عمرنوحی را، وقار همچو کوهی را، برایت صبرایوبی، حیاتی مملو از خوبی، برایت شاد بودن را، فقط آزاد بودن را، رفاقت را، صداقت را، محبت را دعا کردم.

به انداره ی گریه گنجشک دوست دارم .فکر نکن کمه .گنجشک وقتی گریه میکنه میمیره.

به خداگفتم: خسته ام گفت:لا تقنطوا من رحمة الله... از رحمت خدا ناامید نشوید گفتم: هیشکی نمیدونه تودلم چی میگذره گفت: إن الله بین المرء و قلبه. خدا حائل است میان انسان و قلبش گفتم: هیچ کسی رو ندارم گفت: نحن أقرب إلیه من حبل الورید. ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی! گفت: فاذکرونی،اذکرکم منو یاد کنید، تا یاد شما باشم.

به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر ترشد ز شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز

بودنت هدیه ایست برای دل کوچکم آرزویم شادی دل دریایی توست.

تا که بودم نبودم کسی کشت مرا غم بی همنفسی تا که رفتم همه یار شدند خفته ام اینجا و همه یار شدند قدر آیینه بدان آنوقت که هست نه در آنوقت که اقبالم شکست

تاخون نشود دلها؛دلدار نمى آید /تا دل نشود عاشق ؛آن یار نمى آید /مارا چه شده ای دل ؛ وا مانده چرا در گل/ تا دل نشود بیدار دلدار نمى آید

تو صمیمى تر از آنى که دلم مى پنداشت، دل تو با همه آینه ها نسبت داشت، تو همان ساده دل سبز نجیبى که خدا، در میان دل پاکت صدف آینه کاشت.

40 کار مفید برای سلامتی

بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه میشیگان صورت گرفته یک زندگی سالم به چهار امر مهم بستگی دارد:
۱- عدم استعمال دخانیات. ________ ۲- پایین نگه داشتن وزن.
۳- تغذیه‌ی مناسب. ____________ _ ۴- ورزش.
جالب است بدانید از بین ۱۵۳۰۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفته شده فقط ۳٪ همه‌ی چهار مورد بالا را رعایت می‌کردند.
به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

مکالمه جالب عاشقانه یک پسر و دختر

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت …:
خوب …
من تو رو دوست دارم …
چون …
زیبا هستی…
چون…
صدای تو گیراست …
چون…
جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون …
باملاحظه و بافکر هستی …
چون …
به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت …
دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت…
دوست دارم …
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دارد…؟
نه هرگز…
و من هنوز دوستت دارم …

هشدار....!!!!

طبق آخرین یافته موسسه پزشکی آمریکا نوع سرطان جدید پوستی کشف شده است که عامل محرک و ایجاد کننده آن توسط اکسید نیترو سیلور ایجاد می شود هنگامی که:

کارت های شارژ تلفن همراه را خریداری می کنید، قسمتی را که باید با ناخن بخراشید محتوی این ماده بوده که سرطان زا اعلام شده است لطفا خراشیدن را با پوست انگشتان یا ناخن انجام ندهید برای پیش گیری لطفا این مطلب را به دوستان و عزیزان خود بفرستید تا اطلاع رسانی شود.

منم با لبخند جواب دادم ... بـــــــــــــــــله ...

 منشی با عصبانیت از اتاق رئیسش اومد بیرون ...
دوستش ازش پرسید چی شده ؟؟!
رئیس ازم پرسید امشب وقتت آزاده ؟؟
.
.
.
.
.
.
منم با لبخند جواب دادم ... بـــــــــــــــــله ... .!
.
.
.

بیشرف بهم 50 تا برگه داده واسه تایپ....

اس ام اس4 (منت کشی)

من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم

بلکه تو لایق ارامش هستی

من ارامش تو رو حتی به ارامش خودم نیز ترجیح میدم . . .

.

.

ادامه مطلب ...

خاطره دستشوئی

رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از  دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛
 
 سلام حالت خوبه؟
 
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم؛
 
حالم خیلی خیلی توپه.
 
 بعدش اون آقاهه پرسید؛
 
 خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟
 
 با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برای همین گفتم؛
 
 اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..
 
وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛
 
 من می‌تونم بیام طرفای تو؟
 
 آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛
 
نه الآن یکم سرم شلوغه!!!!
 
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :
 
ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب میده