حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به
اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان
باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را
آدم می کند.
در
عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و
ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.
از لهاز
فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد
که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در
عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان
به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !
اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از
زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم
را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
مهریه و
شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که
زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی
مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم
بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که
بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه
تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!
اگر آدم
زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد.
زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی
بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی
مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر
زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما
ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.
قهر بهتر
از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک
کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی
مختار را می برند زندان!
آیا واقعاً حقوق زن ها
پایمال شده است ؟
از کودکی شروع میکنیم
:
در کودکی:
پسرها هر
وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها
هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان
قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟
روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها
برای خرید نان
مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان
لالا میکردند
هنگامی
که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها
شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از
مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده
ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه
میشنویدند روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
دخترها فقط به پسرها میگفتند :
چطوری کچل ؟
در
۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که
دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها
ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .
در دانشگاه : پسرها همان روز اول
عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها
فقط در بوفه مینشینند و به
پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند
در هنگام نمره گرفتن :پسرها
خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در
آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و
نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.
در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها
میگویند : مرسی!
در
مخ زدن :پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد
که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف
تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها
باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در
مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه
بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و
چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه
رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.
هنگام خواستگاری :پسرها باید خانه ،
ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و
هزارتا
کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و ….
برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه
عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف
نزنند
هنگام
ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون
، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط
باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش
بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور
ریخته و
یه سری جدید بخرد
هنگام زندگی
عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند
دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها
هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.
کار کردن :پسرها مثل سگ پا سوخته باید
از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب
افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه
برسانند دختر ها
فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو
فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در
مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی
داشته باشند
ماهیتابه
تفلون دسینی رو می گذارید روی گاز پنج شعله فر دار سینجر که با ضمانت سام
الکتریک عرضه میشه. بعد گاز رو با کبریت توکلی روشن کنید. کمی روغن لادن
دوست تو و من رو بریزید توش. دو تا هم تلاونگ بندازید داخلش. اگر در حین
کار خسته شدید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید. همتون رو می سپرم به خدای
بزرگ و بیمه سینا و ایران و دانا